۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

داد این همه بیداد را از که باید گرفت؟


در باشگاه با خانمي همصحبت شدم كه به نظر 50 ساله مي آمد اما در حين صحبت متوجه شدم 42 سالش هست وقتي بهش گفتم كه فكر مي كردم 50 سالتان باشد لبخند تلخي زد و از روي تاسف سري تكان داد و گفت بد بختي هايي كه كشيدم و اين روزگار مرا اينقدر پير كرده.
در حين صحبت متوجه شدم 17 ساله بوده كه او را به عقد مردي كه از او سالها بزرگتر بود در آورده اند مي گفت يك سال مانده بود ديپلم بگيرم و وقتي به خانه ي شوهر رفتم من كه درسم خيلي عالي بود چنان افت تحصيلي پيدا كردم (من فكر ميكنم دليلش پرتاب شدن ناگهاني از عالم كودكي به عالمي ديگر باشد )كه يادم مي ايد (ميخنديد) كه با كلي بدبختي و پارتي توانستم ديپلم بگيرم و بعد ديگر مجبور شدم درس را رها كنم چون اولين بچه ام بدنيا امد .
يك دفعه لبخند از لبانش رفت انگار چيز تلخي به ذهنش امده بود و دوباره سري از تاسف تكان داد و گفت من سوختم تمام آرزوهام در آتش اين زندگي 25 ساله كه در انتخابش نقشي نداشتم سوخت من جواني نكردم وقتي 26 ساله بودم 4 بچه داشتم در حق من خيلي ظلم شد.( داد اين همه بيداد را از كه بايد گرفت )
بعد از اين حرفها ساكت بود و در فكر.كمي كه گذشت خنديد و گفت اما الان در حق دخترم همه كار مي كنم و اجازه ميدهم آزادانه فكر كند، آزادانه تصميم بگيرد ،آزادانه انتخاب كند و حتي آزادانه لباس بپوشد البته تا انجا كه من اختيار دارم چرا كه لباس پوشيدن ما كاملا به اختيار خودمان نيست و خلاصه هيچ محدوديتي برايش قائل نمي شوم حتي خودم به دخترم گفتم كه ميتواند دوست پسر داشته باشد فقط ميخواهم به من اطلاع دهد .
بعد هم چند خانم ديگر به كنارمان آمدند و موضوع بحثمان شد رابطه هاي دختر وپسر كه موضوع يكي از سريال هاي شبانه (سريال فاصله ها)هم بود و نظرات مختلفي مطرح شد و موافقان و مخالفاني هم داشت اما جالب اينجا بود كه اين خانم جزو موافقان اين روابط بود و براي خانمها با زبان خيلي ساده (آخراين خانم خانه دار بود )از طبيعي بودن اين روابط ميگفت واينكه اين كشش به جنس مخالف يك نياز طبيعي است مثل نياز ما به آب وغذا .
به هر حال دو ساعت خيلي عالي با اين خانم در آن روز گذراندم .
و اما در آخر يك چيز بايد بگويم و طلب بخشش كنم از شما به خاطر شبيه بودن و يا احتمالا تكراري بودن مطالب.
باور كنيد مقصر من نيستم مقصر بدبختي ها و مشكلات تكراري هستند يك سري مشكلات و بدبختي به طور مستمر گريبان آدمها را گرفته وهر روز وهر لحظه تكرار مي شود وتو هر روز آدمي و بيشتر زني را ميبيني كه دقيقا با مشكلاتي دست وپنجه نرم ميكند كه زن روز قبل و حتي زن ثانيه قبل و صد البته خودم از اين زنان جدا نيستم با همان مشكلات و ...
پس راهي؟ ويا چاهي؟ كدام؟




هیچ نظری موجود نیست: