۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

اینجا ایران است، صدای ما را از تونس می شنوید!


فرشاد نادری

هنوز یک هفته از خیزش مردم تونس نمی گذرد. صرف نظراز لطیفه های مردم کوچه و بازار که در این مورد بر سر زبان هاست، مانند این که: "ایران نتونس! ولی تونس، تونس!"، باید به مردم تونس و همه ی مردم آزاده و عدالت خواه سراسر جهان، شادباش گفت. برخلاف بعضی تحلیل ها که معتقدند این خیزش، خودبخودی و فی البداهه و ناگهانی بوده است، باید گفت که این خیزش سرنگون طلبانه و تغییرخواهانه، شورشی بی هدف و کور نبوده ریشه در مبارزات چندین و چند ساله ی بیکاران، دانشجویان، زنان، کارگران، کارمندان جزء، حاشیه نشینان پایتخت و شهرهای بزرگ و در یک کلام، ریشه در مبارزات مردم فقیر و زحمتکش و جان بلب آمده ی تونس دارد. این خیزش در کمتر از یک سال بعد از خیزش مردم ایران صورت گرفت. اگرعلت و بهانه ی مردم ایران در اعتراضات سال ٨٨ – ظاهرا تقلباتی بود که در انتخابات، صورت گرفته بود و بعدا مطالبات دیگری در دستور کار مردم معترض قرار گرفت، در تونس موضوع، جالب تر است. آنچه که در اخبار جهانی انعکاس یافت این است که ماموران دولت، یکی از دستفروشان را به بهانه ی سد معبر و یا گویا به این علت که آبروی پایتخت را می برد!، مورد ضرب و شتم قرار داده و به قتل می رسانند و این جنایت دولتی ها به انبار باروت خشم مردم، کبریت می کشد و شعله اش تمام کشور را در برمی گیرد و مردم به خیابانها می ریزند و پس از چند روز تظاهرات و راهپیمایی و طرح شعارهای انقلابی و البته دادن صدها نفر کشته و زخمی، رژیم را مجبور به عقب نشینی کرده و عرصه را چنان بر آنان تنگ می کنند که رئیس جمهوری، فرار را بر قرار ترجیح می دهد. و این اقدام، تقریبا با فرار محمدرضا شاه پهلوی در سال ٥٧ مقارن وهمزمان است.
بازماندگان رژیم تونس، که مساله را عمیق تر از این حرف ها می بینند، مساله را تمام شده تلقی نموده و از مردم می خواهند که به خانه های خود بروند تا به اصطلاح دولت موقت بتوانند در غیاب صاحبان اصلی کشور که همانا مردمند، ضمن جلوگیری از هرگونه تعمیق انقلاب مردم با بند و بست های سیاسی و ترفندهای دموکرات منشانه و قانون گرایی، چهارچوب رژیم را حفظ نمایند و با براه انداختن خیمه شب بازی انتخابات زودرس، انقلاب مردم را ذبح قانونی کنند و سر مردم را شیره بمالند. اما مردم هوشیارانه به میدان آمده اند و ابقاء وزرا و مسئولان قبلی را در دولت به اصطلاح انتقالی نمی پذیرند. با این هوشیاری، انقلاب مردم تونس وارد فاز جدیدی شده است. تا اینجا را همه ی خبرگزاری ها کمابیش مخابره نموده اند. اما واقعیت امر چیست؟ جنبش انقلابی مردم تونس، روی چه مولفه هایی قراردارد؟ چه نیروهایی در آن نقش دارند؟ تا همینجا به چه دستاوردهایی رسیده اند؟ افقش کدام است؟ و سوال های فراوان دیگری از این دست.
تمام شواهد نشان می دهند که مردم به دعوت اتحادیه های کارگری که در آنجا به آن اتحادیه شغل می گویند، به میدان آمده اند. ناگفته نماند که جنبش کارگری در تونس، جنبش اجتماعی نیرومندی است که در سال های اخیر بواسطه ی فقر و بیکاری، توانست با مبارزات خود جای پای نسبتا محکمی در میان کارگران پید اکند. جنبش کارگری تونس بعنوان یکی از مولفه های جنبش اجتماعی، و بنا به ماهیت طبقاتی خود، پیگیرترین نیروی شرکت کننده در این خیزش به شمار می رود. بغیر از کارگران باید از جنبش زنان نام برد. امروزه درتونس ١٠ درصد قضات را زنان تشکیل می دهند. ٣/١ روزنامه نگاران تونس را زنان به خود اختصاص داده اند. همچنین ٦٠ درصد دانشجویان تونس، زنانند. در تظاهرات هفته های اخیر، حضور فعال زنان چشمگیر بوده است. با توجه به آن که جنبش دانشجویی تونس در خیزش اخیر دست داشته است و با وزن و اعتباری که دختران و زنان در بدنه ی جنبش دانشجویی دارند، می توان نقش آنان را اندازه گیری نمود. بیکاران، نیروی دیگری هستند که فتیله ی این جنبش اجتماعی را آتش زده اند. آمارها حاکی از آن است که نرخ بیکاری درتونس از ٣٠ درصد گذشته است. این در حالی است که صنایع بزرگ و بانک ها و بنگاه های اقتصادی و اعتباری در دست دولت و وابستگان آن هاست. به خصوص که خانواده ی همسر "بن علی" با استفاده از قدرت زیاد سیاسی و نظامی در بیشتر معاملات تجاری و اقتصادی و بورس و بانک ها و تسهیلات اعتباری چنگ انداخته اند و به غارت ثروت های ملی مشغول بوده اند. تجربه نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق نظام های دیکتاتوری جهان و از جمله در منطقه، این گونه عمل می کنند که منابع مالی و اقتصادی از قبیل صنایع و بانک ها و صادرات و واردات و ... در دست سران و وابستگان سببی و نسبی آن هاست و معمولا هم قوای نظامی و انتظامی را برای حمایت از خود در مقابل مردم و سرکوب اعتراضات، با خود شریک می کنند. این، ویژگی مشترک همه ی نظام های مستبد در دنیا و مشخصا در منطقه است. انگار که همه شان در یک مدرسه درس خوانده اند!
ویژگی بارز خیزش مردم تونس، خصلت سرنگونی طلبانه ی آن است. این اولین جنگ مردم با رژیم دیکتاتوری در اولین ماه سال نوی مسیحی است که منجر به سقوط دولت شده است. این کنش انقلابی، پشت تمامی رژیم های دیکتاتور منطقه را لرزانده است. امروز دیگر مصر و لیبی و الجزایر و عراق و عربستان و شیخ نشین های حوزه ی خلیج فارس و ... ماست هایشان را کیسه کرده اند و آن را اگر نه شمارش معکوس حیات خود، که زنگ خطری برای خود به حساب آورده اند. مهم ترین دستاورد قیام مردم تونس، واژگون کردن تخت رئیس رژیمی است که فکرش را نمی کرد به این زودی فرو بریزد. این فاز اول قیام است. پیروزی کامل آن به حضور آگاهانه و انقلابی مردم و ادامه و استمرار مبارزات اصیل طبقاتی مردم بستگی دارد. دومین دستاورد، آزاد ساختن زندانیان سیاسی است. زندانیانی که مانند همه کشورها نماد مبارزات مردم به شمار می روند.آزاد ساختن زندانیان سیاسی، با هر تعداد که باشد، نوید برچیدن خفقان و اختناق است. دنیایی را بشارت می دهد که در آن آزادی بیان به عنوان یک اصل حیاتی و اساسی به رسمیت شناخته می شود.
دستاورد دیگر، بهره گیری از فناوری های جدید ارتباطی است. مردم شرکت کننده در جنبش توانستند در یک اقدام بهینه، از دوربین های گوشی های تلفن های همراه برای فیلم برداری و مخابره به جهان و مدیا جهانی، استفاده نمایند. راستی که مردم از روی دست یکدیگر می نویسند! همانطور که رژیم ها برای سرکوب، راه ها وابزارهای مشترکی دارند. هنوز کمی زود است که همه ی جوانب هنگامه ای را که در تونس بپاشد، بتوان برشمرد. یک چیز درباره ی تونس و مردم انقلابیش می توان گفت و آن، این است که مردم تونس قدم در راه سرنوشت سازی گذاشته اند که نه تنها آینده ی تونس را ترسیم خواهد کرد، بلکه آینده ی دیگر همسایگان و در یک تحلیل نهایی و جهانی، سرنوشت مردم آزاده و آزادیخواه را در اقصی نقاط دنیا رقم خواهد زد.

دیروز ...، امروز تونس، فردا؟
این راهی است که پیش پای مردم منطقه گذاشته شده است؛ چرا که مردم منطقه در اثر تجربه سال های اخیر، دریافته اند که بجز پیمودن این راه، چاره ی دیگری ندارند. نمونه ی تونس، نمونه ی خوبی است برای پاسخگویی به کسانی که سال هاست اینگونه تبلیغ می کنند که فصل انقلاب های مردمی دیگر گذشته است و شکل های زرد و نارنجی و پرتقالی و بنفش و رنگارنگ را در بوق های خود می دمند و به رفرم های نرم و نازک! دل بسته اند. این را من نمی گویم. مردم تونس، می گویند. این را مردم الجزایر، خواهند گفت. این را مردم مصر ـ عن قریب ـ فریاد خواهند کرد. این را ...
باز هم باید برای و درباره ی تونس و کارستانی که مردمش کرده اند، نوشت. 

آلودگی هوا، زنان و تزلزل در موقعیت های شغلی آن ها!


فرشاد نادری

بعد از حذف سوبسیدها و آلوده شدن هوای تهران و بعضی از شهرهای بزرگ و متوسط کشور که ریشه در ناکارآمدی مدیریت خدمات شهری و زیست محیطی و نامرغوبیت سوخت خودروها و ... دارد، دولت در صدد برآمده چند روز در هفته را تعطیل عمومی اعلام کند. چنانکه در آذرماه ٨٩ دو بار این کار را تکرار کرد که با مخالفت بازار و صاحبان صنایع و در مجموع با مخالفت سرمایه داران قرار گرفت. کارشناسان، برای مبارزه با پدیده ی آلودگی هوا راهکارهای گوناگونی را پیشنهاد می کنند. از زوج و فرد کردن تردد خودروها گرفته تا طرح های اداری دیگر. یکی از طرح های پیشنهادی این کارشناسان، اجرای قریب الوقوع "دورکاری" است.
براساس این طرح، قرار است بخشی از کارمندان بدون حضور در اداره، وظایف محوله ی خود را در خانه انجام دهند و نتایج کارخود را از طریق اینترنت و ایمیل به اداره ی متبوعه ارسال نمایند. البته هنوز زوایای مختلف این طرح و گردشکار آن به روشنی عنوان نشده و در هاله ای از ابهام قرار دارد. اما تا جایی که از هم اکنون قابل بررسی است، می توان گفت که این طرح برای اجرای موفقیت آمیزش به زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری و نیز به فرهنگ سازی نیاز دارد که بعید بنظر می رسد که دولت به این زودی بتواند آن ها را فراهم نماید. به طور نمونه، با این سرعت بسیار کمی که اینترنت در ایران دارد و با این قطع و وصل های پی در پی که هر روز در مخابرات صورت می گیرد، چگونه می توان بخشی از کارهای اداری را در خانه انجام داد و گزارش آن را به اداره مخابره نمود؟! با کدام آموزش و آمادگی می توان این کار را عملی و اجرایی کرد؟ در این جا هنوز زود است که به چند و چون "دورکاری" و معایب و محاسن آن بپردازیم. اما تا جایی که به امنیت شغلی کارکنان برمی گردد، جای نگرانی های جدی است. این نگرانی از آن جا ناشی می شود که در حالی که هنوز اتفاقی نیفتاده، یکی از وزیران و یا استاندار تهران به آن دسته از مدیران و وزارتخانه هایی که سودای اخراج کارکنان را در لفافه ی طرح دورکاری می پرورانند، هشدار داده اند و آن ها را بظاهر از این کار برحذر داشته اند. البته این هشدار پیشاپیش، بی سبب نیست. شاید یک اسم رمز و یک علامت برای کارکنان و از آن مهم تر، یک رهنمود! به مدیران باشد. هر چند که هنوز گوشه ها و زوایای این طرح خام، روشن نشده است ولی با توجه به سوابق امر و تجربیات موجود متاسفانه تلخ، می توان پیرامون سرنوشت و آینده ی بخشی از کارکنان ادارات حدس هایی زد. حدس هایی که باز هم متاسفانه باید گفت که معمولا به یقین تبدیل می شوند. بیایید از ادبیات اداری و لحن کارشناسان دولتی کمی فاصله بگیریم و به این طرح نگاه کنیم. به زبانی خودمانی "دورکاری" یعنی دور کردن کارکنان از محل کار. یعنی خانه نشین کردن کارکنان. یعنی انزوا و انفراد کارکنان. یعنی دامن زدن به "بیگانگی" از کار و محیط کار و کارکنان. کم کردن ارتباطات اجتماعی یکی از اهداف اعلام نشده ی طراحان این پروژه است. با توجه به تجربیات تا کنونی و روان شناسی مدیران و روسای ادارات دولتی، از پیش معلوم است که چه گروهی از کارکنان و کارمندان و حتی کارگران، قرعه ی فال به نام شان خواهد خورد. در این طرح نیز زنان در خط مقدم قرار دارند.
از دو دهه پیش به این سو، رشد کمی اشتغال زنان مشهود است و زنان به علت حقوق ویژه ای! که دارند (مرخصی ٤ ماهه – که اخیرا زمزمه ی ٦ ماهه شدن آن شنیده می شود – به علت بارداری و وضع حمل – مرخصی روزانه برای شیردهی به مدت ٢ سال) باعث شده که کار زنان –  آن طور که مدیران می گویند – برای ادارات مقرون بصرفه نیستند. یکی از کارمندان تعریف می کرد که مدیرشان از استخدام زنان خودداری می کند. در صورت استخدام کارمند زن، جلسه ی مصاحبه ای می گذارد و در آن از کارمند می خواهد که اگر مجرد است، تعهد بدهد که حداقل تا پنج سال حق ازدواج کردن نداشته باشد و چنانچه متاهل است، تعهد بدهد که تا پنج سال، باردار نشود! و همه ی این تعهدات! را در راستای راحتی آن ها ارزیابی می کند. از سوی دیگر حضور زنان در ادارات، سبب بهم خوردن فضای جنسیتی در ادارات شده است و به نوعی یکه تازی مردانه را زیر سوال برده است. طرح اگر پیاده شود، این زنان هستند که قبل از بقیه، "دورکار" می شوند.
بعد از زنان، کارکنان و کارگران روزمزد و قراردادی و پیمانی و خرید خدمت، در معرض دورکاری هستند. گروه دیگری که در معرض دورکاری (دور شدن از محیط کار و همکاران) قرار دارند، کارمندان آگاه و معترض و کارگران پیشرو خواهند بود که حضور هر روزه شان در اداره و کارخانه ممکن است منافع و سود مدیران و روسا را به خطر بیندازد. این گروه از کارمندان و کارگران، هر چه که از سایر کارکنان دور باشند، مدیران راحت تر می توانند از نیروی کار دیگران بهره کشی کنند و بلامنازع و یکه تاز میدان باشند. دورکاری، فایده های زیادی برای ادارات خواهد داشت که اهم آن عبارتند از :
ـ کارمند دورکار (بخوانید دور از کار شده)، آب و برق و گاز و تلفن اداره را مصرف نمی کند.
ـ کارمند دورکار، اضافه کار نمی گیرد.
ـ کارمند دورکار، حق ایاب و ذهاب دریافت نمی کند.
ـ کارمند دورکار، از چای و قند و شیر (بنا به ماهیت و آلودگی بعضی از کارها مثل حروف چینی و نجاری و...) اداره و کارخانه استفاده نمی کند.
ـ کارمند دورکار، به علت دور بودن از اداره و محیط کار نمی داند در اداره چه می گذرد و مدیران براحتی می توانندهر کاری بکنند.
دورکاری در شرایط امروز نه تنها نوعی دوباره کاری برای کارفرمایان و سرمایه داران است، برای کارگران و کارمندان نیز بیگانگی را در چند جنبه به همراه خواهد داشت: "بیگانگی از کار"، "بیگانگی از خود"، "بیگانگی از دیگران" و در یک کلام: کالا شدن نیروی کار. تا همین جا می توان گفت که پروژه ی دورکاری، به اخراج و بیکارسازی و بیکاری و ناامنی شغلی دامن خواهد زد و با هیچ چسبی نمی توان آن را به منافع کارمندان و کارگران چسباند.
امروز به کارشان در محیط کار (اداره و یا کارخانه) نیازی نیست و فردا اصلا به کارشان نیازی نخواهد بود و براحتی می توانند به رابطه استخدامی اش پایان داد. کارمندان و کارگران باید به همه ی جوانب این ترفند کارفرمایی، نگاه کنند و با آن به مقابله برخیزند.