۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

گشتی کوتاه درآمارهای رسمی (1)

هیچ حرف و تئوری ونظریه ای گویاترورساتر از آمار نیست. البته اگرآمار ها

بصورت اعداد و ارقام خام باشند ، ارزش چندانی ندارند. اعداد و ارقام

آماری که " داده های خام " نامیده
می شوند ، تنها زمانی دارای ارزش علمی

وقابل استناد خواهند شد که تحلیل شوند تا اساس برنامه ریزی ودرنهایت

بعنوان ابزاری برای مدیریت و تصمیمگیری ، قرار بگیرند. دراین نوشته کوتاه

، می خواهم سری به داده های آماری درمورد برخی جنبه های زندگی زنان

درایران بزنم وتا جایی که می توانم آمارها را تحلیل کنم . برای این کار،

جنبه های گوناگون زندگی و موقعیت های اجتماعی زنان را شماره گذاری کرده

ام تا ضمن حفظ نظم مطلب، خوانندگان نیز آسان تر بتوانند درباره آن ، فکر

کنند.

1 _ طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت درسال 2010 ، نرخ رشد مصرف دخانیات

دردختران نوجوان درایران ، 9/32 درصد (!) می باشد.

یعنی از هر100 دختر نوجوان ایرانی ، نزدیک به 33 نفرشان ، دخانیات (مشخصا

سیگار) مصرف می کنند. این رقم ، بعدازکشورمالزی، در رتبه دوم جهانی است.

بدیهی است که بقیه کشورها وازجمله کشورهای اروپایی وغربی وحتی کشورهای

افریقایی وآسیایی مانند : غنا وافغانستان و پاکستان و چین و ترکیه

وآرژانتین، در رتبه های بسیار پایین تری قرارمی گیرند. درحالی که این

وضعیت دربین پسران نوجوان ایرانی ، 5/19 درصد (!)است.

2 _ برابرگزارش سازمان جهانی بهداشت درسال 2009 ، نسبت بیسوادی زنان 15

ساله به بالا درایران ، 8/22 درصد می باشد.

یعنی از هر 100 زن 15 ساله به بالا درایران ، هنوز نزدیک به 23 نفر،

بیسوادند. این بیسوادی مسلما به معنای آن نیست که مثلا زبان انگلیسی و

کامپیوتررا بلد نیستند بلکه صرفا و سنتا به معنای این است که این زنان ،

خواندن و نوشتن نمی دانند. باتوجه به ارزش واهمیت سواد ، در مشارکت های

اجتماعی ، طبق این آمار، هنوز از هر 100 زن 15 ساله به بالا درایران ، 23

نفرشان موقعیت عملی و واقعی مشارکت اجتماعی خودراازدست داده اند.

3_ طبق گزارش پایگاه " یو – ان- دیتا (2008) ، سهم مشارکت نیروی کار زنان

بزرگسال به کل جمعیت زنان درایران ، 4/32 درصد است.

روشن است که از هز 100 زن واجدشرایط اشتغال ، فقط تقریبا 32 نفرشان دارای

کار هستند . این درحالی است که سهم مشارکت نیروی کارمردان بزرگسال درکل

جمعیت مردان درایران ، 74 درصد گزارش شده است. بدیهی است که کارکردن زن ،

علاوه بر تامین نیازهای مالی واقتصادی وایجاد اعتماد به نفس و استقلال

مالی بعنوان یک انسان ، حضور اودرجامعه درنقش یکی از آحاد جامعه باعث

ارتقاء شخصیت و تقویت روحیه وروانش نیز می شود .این موقعیت ، تاثیراتش

را در بهداشت روانی جامعه ، در شکل های فرهنگی وحقوقی واجتماعی درمقاطع

گوناگون تاریخی ، نشان خواهد داد. با خانه نشین شدن زنان ،این موقعیت نیز

دروهله اول ، از آنان و سپس از جامعه وازنسل های آینده ، سلب می شود و

این ، زیان کمی نیست !

4_ همچنین سازمان جهانب بهداشت درسال 2009 گزارش داد که میزان امید به

زندگی درزنان ایران ، 1/73 سال است .

امید به زندگی درزنان کشورهای اروپایی و امریکایی وحتی برخی کشورهای

موسوم به جهان سوم مانند : برزیل ومالزی وفیلیپین ، بیشتر اززنان ایرانی

گزارش شده است . فقط مصر و پاکستان و قزاقزستان وغنا و افغانستان ، دراین

جدول سازمان بهداشت جهانی ، پایین تراز رتبه ایران قرارگرفته اند.

5_ همین سازمان بهداشت جهانی ، گزارش می دهد که درسال 2009 ، نسبت تولد

فرزند از مادران 15 تا 19 ساله در هر هزار زن ایرانی ، 18 است.یعنی

درهرهزار زن ایرانی که سن شان بین 15 تا 19 سال است ، (یعنی در عنفوان

جوانی والبته خیلی زودرس ) 18 نفرشان تجربه زایمان دارند. معنی دیگر این

جمله ، این است که دختران ایرانی علیرغم مشکلات اقتصادی و عدم رغبت

جوانان به ازدواج ، به علت وجود فرهنگ سنتی درامر ازدواج ، دختران کم سن

وسال برای ازدواج انتخاب می شوند و این دختران نوجوان ، خیلی زودتر از هم

سن و سال های خود در کشورهایی مانند : ژاپن – آلمان – چین – فنلاند –

کانادا- استرالیا – وحتی مالزی ، باردار و صاحب فرزند می شوند . بررسی

ها نشان می دهد که بسیاری از این تولد ها و زایمان ها ی زود هنگام و سریع

برای این است که زن نوجوان می خواهد با تولد فرزندش _در حقیقت _ برای خود

و آینده اش ، نوعی تامین و پشتوانه جور کند. ازدواج در سنین نوجوانی و

بارداری زودرس در دختران و زنان نوجوان _ هر فایده ای هم که داشته باشد _

دختران نوجوان و زنان جوان را معمولا از تحصیل و انتخاب شغل و مشارکت

های اجتماعی دیگر باز می دارد . این زنان تا می خواهند خود را دریابند و

خود را برای زندگی و قبول مسئولیت های مورد علاقه شان آماده کنند ، با

کودکی روبرو می شوند که لاجرم باید تمام هم و غم خود را وقف این عضو

زودآمده نمایند.

6_ و خلاصه اینکه پایگاه اطلاع رسانی اتحادیه بین المجالس ( آی – پی – یو

) گزارش می دهد که نسبت زنان نماینده مجلس به کل نمایندگان مجلس درایران

8/2 درصد است . یعنی از هر 100 نماینده مجلس ، کمتر از 3 نفر شان زن

هستند. درحالی که تعداد جمعیت زنان درایران ، اگر از نصف کل جمعیت بسشتر

نباشد ، کمتر نیست .

اگراین آمارها رادرکنار هم بگذاریم و دامنه تحلیل هایمان را گسترش بدهیم

، واقعیت های بیشتری روشن خواهد شد. واقعیت هایی مانند این که /ک

الف) زنان و بویژه دختران نوجوان وجوان ، بشتر از همه وبشتر از هر زمان

دیگری درمعرض اعتیاد که ریشه ی بسیاری از آسیب هاست ،قراردارند.

ب) زنان بیشتراز هرکسی، از دست یافتن به حق مسلم اجتماعی و اقتصادی خود

که داشتن شغل و کار است ، محرومند.

ج) زنان ، بیشتر از مردان از تحصیل سواد خواندن و نوشتن ، باز می مانند .

د) میزان مشارکت وحضورزنان ایران در مجالس قانونگزاری ، بسیار ناچیز است

ه) وخلاصه آنکه دریک کلام،به رغم آنچه که درآمارها وسخنرانیها واظهارنظرهای مسئولان عنوان ومطرح میشود،موقعیت اقتصادی–اجتماعی–حقوقی–اداری–بهداشتی زنان درایران امروز،به شکل دقیقتروواقعیتری روشن میشود.



_____________________________________________________________________________________________________________________________________



1) تجربه نشان داده است که معمولا آمارهای رسمی که از سوی نهادهای دولتی

، تهیه ویا اعلام می شوند با آمارهای واقعی فاصله های زیاد و معناداری

دارند. بنابراین در نتیجه گیری ها و برنامه ریزی ها باید به این نکته

توجه داشت .

) کلیه آمارها از روزنامه اطلاعات ششماهه اول سال 89 ، صفحه آخر- ستون "

نگاه آمار " برداشت شده است

هیچ نظری موجود نیست: