۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

ازدواج

کودکی بودیم که اموختیم "پسرها با پسرها  دخترها با دخترها " از همان سالها دیواری در میان همنوعان خود میدیدیم که پاسخی هم برای ان نداشتیم
بزرگتر که شدیم در مدرسه این جداسازیها بسیار پررنگتر از قبل به چشم میخورد به این ترتیب اولین تجربیات زندگی اجتماعی را تنها با همجنسان خود گذراندیم نه با همنوعان
در شرایطی که کوچکترین شناختی از دنیای غیر از خودمان نداریم وارد دنیایی میشویم به نام جوانی
میگفتند جوانی را  یک بار میتوانی تجربه کنی وبسیار پر رمزورازاست
واز پس این دیوارها که به قطر سن ماست چه روزنه ای میتوان تصور کرد
وخنده دار میشود که بعد از گذران تقریبا دو دهه با همجنسانت باید پاسخ سوال سختی را بدهی
پاسخی که سایه ان یک عمر بر سرت خواهد بود وهمه عمر باید با ان سر کنی
پاسخی که رنگ زندگیت را تا همه عمر رقم خواهد زد
وچه هولناک میشود :
ازدواج

هیچ نظری موجود نیست: